حالا که چشمه ی اشک چشام خشک شد دیگه میخوام با دلم گریه کنم...
بعضی از ما فراموش می شویم
نه برای اینکه آدم خوبی نیستیم
بلکه بخاطر اینکه خیلی بی سر و صداییم.......!!
یادت که می افتم دلم میگیره
نه واسه اینکه رفتی
نه واسه اینکه دروغ گفتی
نه حتی واسه اینکه دلم رو شکوندی
نه هیچکدوم
تنها بواسطه سلیقه و انتخاب بدم.....!
حکایت من حکایت کسی است که عاشق دریا بود اما قایق نداشت
دلباخته سفر بود اما همسفر نداشت
حکایت کسی است که پر از فریاد بود اما فقط سکوت کرد
نفرین به توی نامرد که با زیباترین نقاب به چهره رفیق درآمدی
نفرین بر آن مرامی که اینگونه به اعتمادم خیانت کرد
زندکی گل زردی است به نام غم فریاد عاشقی است به نام محبت مروارید گران بهایی است به اشک دوستی دو معشوق است به نام عشق
آری دوستی دو نیمه دارد نیمی از آن عشقی است که دل تو را بیقرار کرده است و نیمی دیگر آن محبتی است که در دل من می تپد
شک کرده بـودم کسی بین ماست !
حالا: یقین دارم "مـــن" بین دو نفر ایستاده ام !
چقدر تفاوت وجود داشت ;
بین واقعیت و طرز فکر من
انـگــار هـمـیـن دیـروز بــود
مــن بـودم و تــو بـودی و یـک دنـیــا دلــواپـسـی
امـروز تـو رفـتــی و مــن مــانـدم و
یــک دنـیــا خـاطــره
آنقدر........
میوه های سمپاشی شده به خوردمان دادند ،
که این روزها ...........
با حرف هایمان هم،
آدم می کشیم....!
از ما که گذشت
ولی به دیگری موقتی بودنت را گوشزد کن
تا از همان اول فکری به حال جای خالیت کند...
|